وبلاگ گروهی گیاوان زمین

ایجاد فضائی فرهنگی برای پیشرفت گیاوان زمین

وبلاگ گروهی گیاوان زمین

ایجاد فضائی فرهنگی برای پیشرفت گیاوان زمین

گروگ را دریابیم

                 http://www.irupload.ir/images/xihnows276kxm8c1taw.jpg

سر تسلیم و بندگی بر آستان دوست میسایم که به من عنایتی عطا نمود تا باز هم با جملاتی پراکنده بهانه ای برای با شما بودن داشته باشم چون عصر حاضر که به نوعی میتوان آن را عصر بی تفاوتی نام نهاد هرکسی ساز خودش را می نوازد که نمونه بارز آن شکافی است که بین دو همسایه گروگ و سیریک بوجود آمده که گویی شامه ی احساس بعضی از دوستان سیریکی توان استنشاق هوای گروگ را ندارد که با تیغ طبع غیر سلیم خود در پی بریدن ریشه گروگ هستند و به این حقیقت پی نبرده اند که پرواز آنها بدون همراهی گروگ همچون پرواز مرغ خانگی کوتاه میباشد .اما گروگ با پروازی عقاب وش و دور پرواز افق هایی را در نظر داشته که نگاه بعضی از دوستان را بر نمی تابد چون بنده با شناختی که از برادر اندیشمند آقای عبدالحمید سعدینی دارم شخصی نیست که با اندک دلخوری چنین آشفته شود و چنین گله و شکایت سر دهد مسلما به این نتیجه رسیده که دستهای غیر منصفانه ای در پس پرده جهت کارشکنی آستین بالا زده اند.که امیدواریم مسئولین گروگ جناب سعدینی را همراه شوند تا شاهد فاصله ای عمیق بین گروگ وسیریک نباشیم که اگر خدای ناکرده فاصله ها امتداد یابد به ضرر منطقه بیابان خواهد بود.


به امید ابادانی شهرستان سیریک و بیابان زمین

جوابیه دوستان

نیستم اندرین سرای مجاز 
طاقت بار و قوف پرواز 

نه غم این طرف توانم خورد 
نه بدان شهر ره توانم برد 

پس همان به که گوشه‌ای گیرم 
تن زنم گر زیم و گر میرم 

به حوادث رضا دهم شاید 
چه کنم آنچنانکه پیش آید 

بروم باهنر همی سازم 
وزهنر بر فلک سرافرازم 

به خدایی‌که پاک و بی عیب است 
واهب العقل و عالم الغیب است 

که مرا اندربن سرای هوس 
جز هنر نیست یار و مونس ‌کس 

هنرم هست لیک دولت نیست 
در هنر هیچ بوی راحت نیست 

باهنر کاش دولتم بودی 
تا غم و غصه‌ام نفرسودی 

هست معلوم عالم و جاهل 
که در این روزگار بی حاصل، 

منصب آل را بویه شورانگیخت 
نان‌کسی خورد‌که آب رو‌ی بریخت 

من نه آنم که شورانگیزم 
آبرو را برای نان ریزم 

همّتم هست گرچه نانم نیست 
سخن فحش بر زبانم نیست 

تا ابد بینوا بخواهم ماند 
فحش و بد بر زبان نخواهم راند 

بخت من زان چنین نژند افتاد 
که مراهمّت بلند افتاد 

نه خطا گفتم و غلط کردم 
‌حشو بود این‌ گهرکه من سفتم  

 

در مطلبی که بصورت انالیز از کتاب اقای محمد شریفی نوشته بودم شاهد جوابیه اقای شریفی  در وبلاگ دومشان و نقد خلیج فارس در وبلاگ خودشان و کامنت جوانان طاهرزئی در چندین وبلاگ من جمله وبلاگ گروهی گیاوان زمین بودیم، که این کامنتها بصورت سنتی در خیلی از بلاگهای دیگر نوشته شده که در انتظار تائید بسر می برند . مطالب هر کتاب خودبخود از عنوان و محتوای کتاب دفاع می کند و لزومی بر دفاع مولف نمی باشد و ما فقط خواستار پاسخی شفاف در باره چند موضوع ان کتاب بودیم و اینکه جوانی همت کرده و اثار محلی را با سرمایه خود انتشار داده جای تقدیر دارد.

بهر حال اقای شریفی در جوابیه اشان فرموده بوده اند :

ادامه مطلب ...

تحریف داستان دادشاه کمال

افتخاری برای من است که بعد از سالها تلاش و تحقیق اولین کتابم تحت عنوان "بلوچ در یک نگاه"به چاپ رسید و برای اولین بار کتابی با موضوع اقوام ساکن در جاسک در دسترس عموم قرار گرفت.

از تمامی دوستان و بخصوص استاد بزرگوار جناب آقای خطیبی زاده که مقدمه این کتاب را به رشته تحریر درآورده تشکر و قدردانی می نمایم همچنین از  راهنمایی ها و مساعدت های آقای اشرافی سرپرست محترم اداره ارشاد جاسک و آقای لشکری مسول محترم فرهنگسرای جاسک نیز کمال تشکر و قدردانی را دارم.

چند جلد از این کتاب در حال حاضر در کتابخانه جاسک واقع در اداره ارشاد وجود دارد که دوستان می توانند از آن استفاده نمایند.

محل تهیه این کتاب متعاقبا اعلام خواهد شد.  

 

متن فوق پیش گفتار اقای محمد شریفی در معرفی کتابش در وبلاگ  ندای لیردف است

 

                 

 

داداشاه کمال  

وی در سال ۱۲۹۵ ه.ش در منطقه کوهستانی در سیستان وبلوچستان بدنیا امد . دادشاه در نوجوانی فردی بسیار شیردل ،شجاع وبا استقامت بود . بطوریکه می گویند اگر تا سه روز اب و غذا نمی خورد استقامتش را از دست نمی داد . او از اوائل با حکومت شاهنشاهی مخالفت هائی داشت وتوانست بر علیه انها شورشهائی انجام دهد و به مخالفت بپردازد او در سالهای شروع تبلیغات انقلابی با دیدن چند اطلاعیه امام( ره) مخالفت خود را با رژیم شاهنشاهی با کشتن چند مامور امریکائی اغاز نمود و با جنگ با گارد شاهنشاهی و ساواک پرداخت . او حدود چهارده سال جنگید ، دولت برای اینکه دادشاه را از بین ببرد از موقعیت فردی بنام عیسی مبارکی (سرکرده خاندان مبارکی ) استفاده کرد . او به قوم بلوچ خیانت نمود سرانجام دادشاه در تاریخ بیست دیماه ۱۳۳۶ در جنگی خونین که بین دادشاه و دولت انجام گرفت در محلی بنام هشت کوه همراه با برادرش محمد شاه کشته شدند . پس از چند روز روز نامه ها نوشتند که هزینه کشتن دادشاه حدود دوازده ملیون تومان بوده است .   

 

دو مطلب فوق از محمد شریفی نویسند کتاب بلوچ در یک نگاه و مدیر وبلاگ ندای لیردف  هستند که در ادامه مطلب به انالیز این دو مطلب اقای شریفی می پردازیم

ادامه مطلب ...

البرز نیکخواه به دیدار معبود شتافت

چو رخت خویش  بر بستم از این خاک  
  همه گفتن با ما اشنا بود  

 

 ولیکن کس ندانست این مسافر      
 چه کفت و با که گفت  و از کجا بود
  

 

 

انا الله و انا الیه راجعون 

 

                           http://www.irupload.ir/images/7dx0x7uil3de4ek45zng.jpg
 

   با کمال تاسف خبر تألم آور مرگ جوان
   ناکام البرز  نیکخواه را ساعتی پیش دریافت کردم. از
  صمیم قلب این ضایعه دردناک را به خانواده محترم بخصوص پدر بزرگوارشان حسین علی جلال نیکخواه و دادمحمد علی جلال نیکخواه و همه بزرگان طاهرزئی
 تسلیت عرض می کنیم و آرزوی صبر جزیل
و غفران رحمت برای آن عزیز سفر کرده از خداوند
منان خواستاریم. 

  

طی تماسی که با یکی از بستگان ایشان داشتم ،خاطر نشان ساخت : البرز از کودکی با بیماری تالاسمی دست و پنجه نرم می کرده و این اواخر بیماری بر او غلبه می کند و بعد از اینکه در بیمارستان بستری می شود امروز صبح جان را به جهان افرین تسیلم نمود البرز بیست و شش ساله و مجرد بود . روحش شاد و یادش همیشه گرامی باد  

 

نویسندگان وبلاگ گروهی گیاوان نیز این حادثه اسفناک را به حسین علی جلال نیکخواه و دادمحمد علی جلال نیکخواه و پسرعموی گرامی شان مهندس عیسی نیکخواه مدیریت وبلاگ طاهرزئی تسلیت عرض نموده و برای ان مرحوم مغفرت خداوند را مسئلت می داریم ، صبر و شکیبائی را برای مازندگان ان مرحوم ارزومندیم


بلوچ در یک نگاه

کتابی تحت عنوان بلوچ در یک نگاه به تالیف محمد شریفی در تیراژی هزار نسخه ای روانه بازار شده که به نکاتی از این کتاب یا بهتر بگویم کتابچه می پردازیم . 

                      

خارج از اینکه نویسنده کتاب حرفی برای گفتن نداشته ایشان در انتخاب تصاویر کتاب غیر حرفه ای عمل کرده و عکسی از سردار میرزا انوشیروانی در پشت جلد چاپ شده که اصلآ این تصویر برازنده شخصیت ان بزرگوار نیست .چاپ تصویری که زنده یاد میرزا انوشیروانی با لباس راحت منزل از ایشان گرفته شده بزرگترین اهانت به شخصیت ان بزرگوار است . در قسمتی از کتاب ایشان دودا حسن از اجداد طائفه گرگیج را راهزن معرفی کرده و بدون توضیحی جامع با عبارت هلاکت رسیدن از قتل دودا حسن یاد کرده که اینکار اقای شریفی باعث جریحه دار شدن احساسات جوانان گرگیج شده  

جناب شریفی شما بعنوان نویسنده ای که واقعه ای تاریخی را قلم زده اید بدون تحقیق مطلب تاریخی مهمی را سر سری قلم زده اید و با حالتی تحقیر امیز از قتل دودا حسن مطلبی را نوشته اید و حتم دارم شما نمی دانید دودا حسن نماد مردانگی و پایداری قبیله گرگیج هستند و ناخواسته خودتان را در مقابل قبیله ای بزرگ قرار داده اید . در جائی دیگر تصویر زنده یاد جان محمد برکت را بدون کوچکترین شرحی بچاپ رسانده و در بالای تصویر عکس یکی از مطربان محلی دیده می شود که دو تصویرکوچکترین ربطی به هم ندارند  در کل تنها چیز بدرد بخور از این کتاب مقدمه استاد خطیبی زاده است که ایشان نشان داده اند قلم و نگارش یعنی چه و از اقای اراسته گله مندیم که بدون مطالعه کتاب ، صرف اینکه مولف دوست ایشان است و چند نسخه از کتاب را به ایشان هدیه داده چرا او دست به تبلیغ این کتاب زده که مطالبی واهی و من در اوردی در ان یافت می شود .  

در پایان بنده بعد از مطالعه کتابچه اقای شریفی در ایمیلی از متحویات کتاب اقای کیومرث افسری را مطلع ساختم و ایشان در پاسخ ایمیل بنده یاداور شدند کتاب را خوانده و وبزودی داستان بقتل رسیدن دودا حسن را به این وبلاگ ارسال می دارند تا علاقه مندان داستانهای تاریخی قبیله طاهرزئی و یا گرگیج بیشتر با حقایق تاریخی اشنا شوند .

وبلاگهای گیاوان در هفته ای که گذشت

در اواسط هفته گذشته انصراف وبلاگ گروهی اوای سیریک از فعالیتهای مجازی بحث روز دوستداران این بلاگ و همه کاربران گیاوانی بود . اعضای وبلاگ گروهی گیاوان از این بابت در بهت فرو رفتند وبا علامت سوالهای مواجه شدند که پاسخی قانع کننده برایشان یافت نشد. بنده بشخصه کار این وبلاگ و در راس ان مجموعه سعید مدیر توانای اوای سیریک را همیشه تحسین می کنم . ولی سعید چرا تصمیم به کناره گیری را گرفته هنوز مشخص نیست و دلایل مطرح شده در اخرین پست اوای سیریک به تنهائی نمی توانند باعث توقف اوای سیریک شوند . امروز شاهد هستیم که زحمات سعید در حال شکل گیری هستند و پیشنهادهای رویکردی سعید در زمینه عمران و رشد فرهنگی منطقه خیلی سازنده بودند بعنوان مثال ایجاد وبلاگ سیریک شناسی از ابتکارات پیشنهادی ایشان بود و بطور حتم ماندن سعید در بین فعالان فرهنگی منطقه نتایج مطلوبتری را نیز در برداشت . بنده به تصمیم ایشان احترام قائلم ولی من پیرمرد می گویم که سعید عاشق سیریک و گیاوان است و بزرگترین دغدغه اش عمران و ابادانی و رفاه مردم منطقه بود و هست . وبزرگترین مژده برای ما بروز شدن دوباره اوای سیریک با تیم موجود است .  

وبلاگ وزین طاهرزئی ،وبلاگ وزین اوای سیریک ووبلاگ وزین خلیج فارس ودر کنار پیشکسوت بلاگرهای منطقه محمد اراسته می توانند با حرکتهای همسو انعکاس دهنده معضلات و نارسائی های جامعه گیاوان باشند وبزکترین محرک بالابرنده فرهنگی منطقه در عالم مجازی باشند   

ادامه مطلب ...

وداع غیر منتظره اوای سیریک

هیچ وقت فکر نمی کردم از متوقف شدن فعالیت وبلاگی که زمانی ارزویم بسته شدن ان بود این همه دلخور شوم ! زمانی که مدیر سابق تومن زره فعالیتش را اغاز کرد ارزو می کردم هرچه زودتر وبلاگش تعطیل شود و تا اینکه بیابانی ان مجموعه را در اختیار گرفت و علیرغم اینکه حضور فیزیکی کمرنگی در جمع داشت ولی مدیریت صحیح او و بکار گرفتن گمشده و دختر صحرا در ابتدای کار باعث شد که نوع نگرش به این مجموعه عوض شود و گمشده و دختر صحرا با سخنانی از جنس فرهنگ و ادب  زود توانستند اعتماد مردم را جلب کنند با اضافه شدن سعید به این مجموعه سرعت عمل و محتوای مطالب رشد قابل توجهی یافت و سعید با فعالیتهای مثمر ثمر خود بیابانی و بقیه نویسندگان را مجاب کرد که بهترین گزینه برای مدیریت ایشان هستند و سعید با جابجائی از تومن زره به اوای سیریک نشان داد که نمی خواهد کوچکترین بهانه ای را دست بهانه جویان دهد و باعث شد  خاطرات تلخ هتاکیها و حرمت شکنی های تومن زره از یاد ها زدوده شوند  . انگاه سعید با بهرمندی از قلمی شیوا به انتقاد از ادارات پرداخت و همین امر باعث شد همکاران جدیدی به ان مجموعه اضافه شوند و پست انتقاد از اموزش پرورش از شاهکارهای ان وبلاگ بود و از طرفی کاربرانی در ان وبلاگ ابراز وجود کردند که در ستون نظرات انجا بعضی از کامنتها از پستهای مستقل بعضی وبلاگها پرمحتواتر ومفصل تر بودند . سعید با اینکه جوان بود و بقول خودش در زمینه وبلاگ نویسی تجربه ای نداشت ولی پخته و حرفه ای عمل می کرد و با در نظر گرفتن کلیه جوانب امر مطالبش را می نوشت و از ویژگیهای منحصر بفرد سعید و مجموعه اوای سیریک این بود که نه حرمت شکنی می کردند و نه اهل پاچه خواری بودند  

ولی دیروز سعید در پستی به عنوان اخرین سخن یک طرفه و یک جانبه تصمیم به توقف فعالیتهای ان مجموعه فرهنگی را گرفت که اینکار از شخصی مثل سعید غیر منتظره بود اولآ سعید عزیز باید در نظر داشته باشد در فعالیتهای گروهی شخص تصمیم نمی گیرد بلکه تصمیم گیریها باید جمعی باشند و شاید هم همه مجموعه این تصمیم را با هم گرفته اند که باز هم سعید به ان اشاره ای نکرده بود .  

درپایان به سعید گرامی متذکر می شوم : با اینکه یکی از منتقدان شما بنده بودم ولی چاره کار توقف فعالیت وبلاگ شما نیست . شمائی که با جهد و تلاش توانستید چنین بستر مناسب فرهنگی را برای تبادل ارا و نطرات ایجاد کنید با خاموش کردن این تریبون متضرر اصلی جامعه فرهنگی سیریک است و کاری را انجام دادید که مخالفان شما ارزویش را داشتند . از سر گیری مجدد فعالیتهای تیم فرهنگی اوای سیریک ارزوی قلبی همه نویسندگان وبلاگ گروهی گیاوان زمین است .

روستا و یک کدخدا

                  http://www.irupload.ir/images/thhlztii7c1zj6vorm.jpg

          

روستا و یک کدخدا ،چه زیبا بودند آنروزها اگر مشکلی پیش می آمد کلام کدخدا فصل الخطاب بود،مهربانی صداقت و یک رنگی از بارزترین خصوصیات مردم روستا بشمار میرفت .گردهمایی مردم در مجالس شبانه با میزبانی کدخدا شور و شوق خاصی را در مردم بوجود میآود،کدخدا از تبار بزرگان بود متانت و درایت او همه را مجذوب خود کرده بود،برای کمک به مردم و آبادانی روستا از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید ،روستا سیر صعودی به خود گرفته بود و کد خدا با تلاش بی وقفه خود جهت بهبود و به وضع مطلوب رساندن آن با همت والایش در تکاپوی بهتر زیستن مردم روستا بود،روز و شبها از پی هم میگذشتند زمزمه هایی از دور به گوش می رسید که نوید بهار را میداد که شاید باران رحمتی ببارد تا بهار دامن سرسبز حریرش را بر فضای روستا بگستراند که دیری نگذشت و ورق برگشت و کد خدا همچنان یک لحظه از فکر مردم و روستا غافل نبود تا اینکه بعد از گذشت مدتی جو حاکم بر روستا را مسموم دید لازم دانست گروهی را که شورا خوانده میشوند در راس امور روستا قرار گیرند تا بتوانند خدمات شایانی به زادگاه خود انجام دهند ولی گویا روستا دیگر با نبود کد خدا مشاهده گر روی زشت روزگار شده بود که روی زیبایش را پنهان کرده و آن همه صمیمیت و یکرنگی بار بربسته و جای خود را به تزویر و ریا دادند و روستا چون کودکی یتیم در نبود کد خدا زانوی غم در بغل گرفته،راستی عزیزان چه شد و چه بر سر روستا آمد؟

 

گیاوان زمین

                                                    عکس از کماندار سام

در ابتدا ما ساکنین گیاوان ( سیریک ) بلوچیم واکثراً به زبان بلوچی تکلم می نماییم تعداد دیگری که گویش دیگری ( شهری زبان ) دارند بلوچند و خوی بلوچی درشان هست لهذا دارای مرام ومسلک خاص بلوچی هستند وسنتهایی وجود داردند که باید زن ومرد بلوچ حافظ این سنتها باشند ودر معرفی خود به دیگران وجه تمایز خود را داشته باشند خصلتهای خوب بلوچ چنان نیستند که از انها بگریزیم وجذب سنتهای نوین شهری گردیم بلکه با احتساب انها با به کارگیریشان سنتها را زنده نگه داریم.

در عرایس ،در رسم مهمان نوازی، در پوشش البسه وقبول کردن اینکه ما بلوچیم هویت مان را ثابت کنیم تا با این شیوه بتوانیم زبان بلوچی خود را نیز بنویسیم قناعت وساده زیستی ما نگه داشتن سنتهای دینی و عرفی ماست، اگر میارهای ما گریز از جامعه سنتی ما باشد بدین معناست که کلاً خود را گم کنیم و جذب تازه های وارداتی شویم به نحوی که یادمان برود بلوچیم پس وقتی خود وجامعه وبافت محیطی خود را معرفی می کنیم لاجرم به همین سنتها اشاره خواهیم داشت . فرزندان ما باید بدانند کی هستند واز کجایند ، وچه تاریخی داشته اند این خود باعث مباهات است وعامل بازدارنده ای نیست، ما باید به اندیشه های جدید بلوچ اشنا شویم این معیارها را برادران بلوچ دائماً می نویسند ولی دیگران با دیده تجاهل می نگرند ،چرا؟ و افقهای یک جامعه بلوچ که یک ملت است مشروعیت برای یک انجام در اینده ، هر چند جور زمان در تحاصر جورواجورش قد بلند او را خمیده کرده .

باز انتظار ایستادن هست ،جنبه های مثبت را در نظر گیرید وامید به اینده را در اذهان زنده کنید  هر چند مجالی نیست ولی نا امیدی مساوی نابودیست به دور وبر خود نگاه کنید حقوق پایمال شده خود را ببینید قوم بلوچ و بلوچستان وسعتش تا کجاست ، بروید وببینید وبرای سوالات خود جواب پیدا کنید بودن در یک محیط وطراویدن انچه در کوزه ماست کافی نیست هرکه بامش بیش برفش بیشتر ، تفکر ما باید به بزرگی ملت بلوچ باشد .

ما نباید خود را بفروشیم هر چند به اوارگی ما بیانجامد وانجامیده ، باید چاره ای دیگر بیاندیشیم ما با زمان در تکامل هستیم . قلم خود را بکار گیرید واندیشه کنید وعلم بیاموزید تا به برادرانتان وخواهرانتان مفید واقع شوید و در گیر ودار زمان گم نشوید خود را مبازید ومبارز بمانید حتی در سنگر علم که بزرگترین سلاح است، اکنون فرزندان ما علم دار پیشرفت در محیط اموزشی میباشند انها ایندگان همین سرزمین بلوچستان هستند که ما جزئی از بلوچستانیم . از برادران بلوچمان جدا نگشتیم ونخواهیم گشت ما موجیم که اسودگی ما عدم ماست درود بر ارمانهای ملتی که ستم ستیز است وازادی را پرچم دار .....شاد وپیروز باشید

 

ایا صندوق حمایت تحصیلی از دانش اموزان غیر سیریکی حمایت می کند

ایجاد صندوق حمایت تحصیلی خبری بسیار مسرت بخش و امیدوار کننده بود همه می دانند منطقه گیاوان زمین از استعدادهائی بهرمند است که باید شناخته و پرورش داده شوند و چه بسا دانش اموزانی که علی رغم مشکلات مادی و دوری راه با همت خودشان مدارج عالی تحصیلی را سپری کرده اند وبه مانند ستاره در اسمان دانش منطقه درخشیده اند و نمونه اش عبدالرحمن ابراهیمی جوان شایسته کرتانی است که همه استان بوجودش افتخار می کند . امید است که صندوق حمایت تحصیلی حامی محصلان بی بضاعت باشد نه اینکه به دانش اموزان اعیان سیریکی بها دهند . و در این امر همت والای مهندس علی اباد را می طلبد و بدون شک دلسوزتر و امین تر از ایشان در منطقه یافت نمی شود

متاسفانه در منطقه کمک به پولداران و متمولان بصورت سنت در امده بطور مثال دوتن از اهالی طاهروئی، فجیره نشین به خواهرزاده های خود کوچکترین اهمیتی نمی دادند ولی وقتی اقای ایکس را دعوت کردند هرکدام نفری ده هزار درهم به او مهمانی دادند که اقای ایکس ملیونر و جز پولدارترین افراد منطقه بحساب می اید و یا افراد مذهبی بنام فقرای بیابان زمین از تجار دبی مبالغ نجومی را می گیرند و جیب مبارک می زنند یادمه یکی از همشهریان بنده تعداد بیست پنج دستگاه کولر برای فقرای منطقه از تاجری گرفت و وقتی رد کولرها را گرفتیم سه دستگاه سر از خانه فردی در اورد که در ان خانه سه ماشین مدل بالا پارک است و بقیه را هم فروختند و هیچ فقیری کولری بچشم ندید .

اما صندوق حمایت تحصیلی باید محصلان بی بضاعت و مستعد مناطق دور افتاده را زیر پوشش قراردهد تا اینجای کار اقای محمود زرهی مبلغ سیصد یورو به صندوق کمک کرده که فکر کنم درشت ترین مبلغ اهدائی بوده ،چرا که زینت بخش پست مستقل سیریک نیوز محسن زره زاده گشت